(کلاسهای اول، دوم تا سوم دبیرستان از سن 15 تا 18 سالگی): قبل از ورود به دبیرستان نوجوان قادر است به تفکر عمیق بپردازد و تمایل به استدلال نظری از خود نشان میدهد. او میتواند به امکانات و حقایق بیندیشد و خوب و بد را به نحو احسن از هم تمیز دهد. قوای عقلانی او سبب آرمانگرایی نوجوانی میگردد. افکار منطقی پدیدار میشود برای مثال اگر من چنین و چنان کنم، بنابراین چنین و چنان اتفاق میافتد. علاقه به طبیعت و اجتماع نسبتاً اوج گرفته و سبب پیدایش احساس عدم کفایت و ناتوانی در مقابله با دنیای پیرامونشان میگردد.
مساله تنبیه را با در نظرگیری عواملی چون قصد و نیت، سن فرد خاطی، میزان اعمال قبلی فرد بررسی میکنند و بسیاری از قوانین را غلط دانسته و به همین جهت دست به قانونشکنی میزنند. این نوجوانان قادرند نقطه نظرهای دیگران را درک و عقاید را سبک و سنگین کرده و انتخاب کنند. آن ها نمیتوانند درک کنند که چرا همه چیز در حد ایدهآل نیست.
برای مثال سیاست ها، نهادها، روابط انسانی و نظایر آن، به همین دلیل نسبت به همه این موارد انتقاد شدیدی ابراز میکنند. گرچه رفتار دانشآموزان حاکی از تبعیت از هنجارهای اجتماعی موجود میباشد دانشآموزان ممکن است ارزش ها و ساختارهای اجتماعی را رد و انکار کنند، به تدریج که به سالهای آخر دبیرستان میرسند از نظر احساسات پختهتر شده و به نوعی از نظر جسمی و احساسی به آرامش میرسند.
ویژگی آیندهنگری در آنان دیده میشود. ارتباط جدیدی با بزرگسالان شروع شده، حالت عشق و نفرت قبلی رنگ میبازد و آنان در عین احترام به بزرگسالان با اجتماع خود همبستگی بیشتری مییابند. اما برخی به طور تاسفانگیزی از مسیر اصلی آموزش منحرف میشوند.
در این مرحله معلمان میتوانند با شاگردان خود به صورت یک همکار رفتار نموده و به آنان اختیار تصمیمگیری درباره مواد درسی مورد آموزش را بدهند. دانشآموزان با چنین عملکردی معلمان خود را به عنوان الگو و نمونه رفتاری قرار میدهند.
اولویتها و نیازهای دانشآموزانتان را بشناسید و رهنمودهای آموزشی را با این شناختها سازش دهید. در دهههای اخیر تدریس به طور روزافزونی مشکل تر شده است این امر به دلیل تغییر نگرش نوجوانان نسبت به قدرت (توانمندی های) بزرگسالان و نیز ارزش مدرسه است.
چندین سال قبل ویلیام گلاسر (1990) روانپزشک مشهور، تدریس را به عنوان مشکل ترین حرفه و شغل توصیف نموده است. او برای معلمان سطوح راهنمایی و دبیرستان شدت کار را بیشتر میداند.
او میگوید چون معلمان دوره راهنمایی و دبیرستان اشتیاق بیشتری برای کار با دانشآموزان موفق دارند،با برخورد با دانشآموزان کم تلاش در این مقاطع روز به روز بیشتر ناامید میگردند.
اکثر دانشآموزان به اعتقاد آنان فقط در نیمی از فعالیتهای کلاس شرکت نموده و غالباً تکالیف خود را انجام نمیدهند. با دانشآموزان نیز صحبت کرده و متوجه شدم که دلیل عدم همکاری و عدم انجام تکالیف کلاس سخت و دشوار بودن تکالیف نیست بلکه کسلکنندگی تکالیف است.
بدین ترتیب معلم و شاگردان در دام پیچیدهای گرفتار آمدهاند. دانشآموزان مطالب درسی برایشان خستهکننده است و هیچ فایدهای در یادگیری این مطالب نمیبینند. از طرف دیگر معلمان در راه کوشش برای وادار کردن آن ها به یادگیری تنها، کار را بدتر میکنند.
در حین تنبیهها و تمهیدات معلمان فاصله دانشآموزان با شخصی که به کمک آن ها برای یادگیری آمده یعنی معلم زیادتر میشود. همه این عوامل باعث ناامیدی طرفین (معلم و شاگرد) شده و امید به بهبود اوضاع را کاهش میدهد. در حالی که راه خروج از این دام درست در مقابل چشم ماست. این راه چیزی نیست به غیر از برآورده ساختن نیازهای دانشآموزان، توجه به نیازهای دانشآموزان هم باعث تشویق و ایجاد انگیزه در دانشآموزان میشود و هم سبب آسودگی خاطر معلمان میگردد.
نیازهای دانشآموزان:
دانشآموزان به چه چیزی احتیاج دارند؟
نیازهای آنان در ارتباط با مدرسه و کلاس درس عبارتند از:
1- امنیت
2- امید
3- پذیرش و مقبولیت
4- شأن و احترام
5- قدرت
6- لذت و سرگرمی
7- شایستگی
این نیازها با علایق یا خواستها متفاوتند زیرا آن ها تمنای مدام دانشآموزان هستند. برای مثال پذیرش و مقبولیت، هنگامی که دانشآموز احساس کند از طرف معلم مورد پذیرش نمیباشد ضمن احساس بیاتکایی و بیاهمیت بودن سعی خواهد کرد که مقبولیت و پذیرش را از همسالان و شاید برخی از همسالان نامناسب خود دریافت کند که نتیجهای جز دردسر برای معلم ببار نمیآورد. برخلاف نیازها، خواست ها یا علایق شامل مواردی است که ما دوست میداریم و فقدان آن ها ما را با مشکل جدی مواجهه نخواهد کرد.
برای مثال دوست داریم به دیدن یک فیلم برویم، نرفتن یا عدم امکان برای دیدن فیلم سبب از دست رفتن خواب شبانه ما نخواهد شد و پس از مدتی آن را به کلی فراموش خواهیم کرد. حال لیست نیازها را به طور مفصل بررسی میکنیم. نیازها عبارتند از:
1- امنیت: همه ما خواستار رهایی از ترسهایی هستیم که در اثر تهدید و ارعاب در ما شکل گرفتهاند. در صورتی که دانشآموز بخواهد در درس و مدرسه توفیق یابد میبایست احساس امنیت کند.
مسلماً اگر دانشآموزان دائماً نگران تهدید و ترس از شکست باشند چیز زیادی یاد نخواهند گرفت با وجودی که اغلب مدارس سعی زیادی در برآورد این نیاز دانشآموزان دارند اما عدهای از شاگردان مرتباً اظهارنگرانی و ترس از تحقیر و مرعوب شدن میکنند.
2- امید: امید به معنی انتظار خوب شدن اوضاع یا حداقل بدتر نشدن اوضاع در آینده است. امید موجب ادامه کار و چشم دوختن به آینده است. در صورتی که کسی امیدش را از دست بدهد بسیار متاثر خواهد شد.
دانشآموزان به امید توفیق در تحصیل، در مدرسه به سر میبرند. هم چنین آن ها به امید یادگیری مطالب مناسب، استفاده لذتبخش از وقت و عدم برخورد نامناسب در این مکان یعنی مدرسه جمع میشوند.
دانشآموزانی که گلاسر از آن ها سخن راند کسانی هستند که امید خود را از دست دادهاند و فکر میکنند دیگر مدرسه مطالب مفید و آموزندهای برای آنان ندارد.
3- پذیرش و مقبولیت: هر دانشآموزی خواستار پذیرفته شدن از طرف اولیای مدرسه و افراد گروهی است که در آن به سر میبرد. این خواست بیشتر در مورد کودکان و نوجوانان صادق است تا ما بزرگسالان.
ما بزرگسالان تقریباً هر روزه از رفتارهای اطرافیان خود تایید، ستایش و توجه دریافت میکنیم و در مییابیم که مورد پذیرش و قبول دیگران هستیم، در حالی که برخی از دانشآموزان با وجود تلاش در مدرسه احساس پذیرش و مقبولیت نمیکنند و تلاش مداوم آن ها برای کسب پذیرش میباشد.
4- شأن و احترام: نیاز به تصویری مثبت از خود در ابتدای کودکی پیدایش یافته و تا دوران بلوغ به اوج خود میرسد.
دانشآموزان دوست دارند توانا به نظر دیگران برسند. آن ها تصویری از خود ارائه میدهند که با هوش، توانمند، خونسرد، قوی و صادق به نظر دیگران برسند. حتی گاهی با چنگ و دندان از این تصور شخصی دفاع میکنند. دلیل بسیاری از اعمال آن ها نظیر حالت تدافعی، عدم میل به کوشش، کنارهگیری و برخورد متقابل، حفاظت از خویش است. مدرسه میتواند هم در ساخت تصور شخصی و هم در تخریب آن کمک کند.
5- قدرت: همگی ما خواهان کنترل بر زندگی خود و رویدادهای محیطمان هستیم. این نیاز حتی قبل از شروع به صحبت آغاز شده و تا انتهای زندگی با ماست. ما خواستار تصمیمگیری درباره مسائل خود هستیم حتی اگر این تصمیم گیری ها اشتباه باشد. اغلب مدارس همواره در حال هدایت تحصیلی دانشآموزان میباشند و فرصت زیادی برای اخذ تصمیم به آنان واگذار نمیکنند.
6- لذت: همواره دانشآموزان به دنبال لذت و سرگرمی هستند. اغلب اوقات این نیاز توسط معلمان خردمند، تعامل با همکلاسی ها، رقابتهای گروهی، کشف علایق فردی و کار بر روی هدفی ارزشمند ارضاء میگردد.
اما مدارس هنوز کار مهمی در جهت ایجاد لذت در مدارس نکردهاند.
7- شایستگی: هر دانشآموزی میخواهد نه تنها مطالب زیادی را بداند بلکه آن ها را درک کند و بفهمد و همه دانشآموزان خواستار آنند که در رشتهای دارای مهارت و شایستگی کامل شوند.
مدرسه تنها شانس آنان برای بدست آوردن این شایستگیها است. اما اشکالاتی بر سر راه مدرسه است. اغلب ما دلزگی و عدم علاقه دانشآموزان و نیز عدم ارتباط مناسب دانشآموزان با معلمان را به عنوان دلیل میبینیم اما دلیل عمده آنکه ما نتوانستهایم دانشآموزان را به شایستگی لازم برسانیم این است که معلمان کمکی به یادگیری آنچه که دانشآموزان دوست دارند نمیکنند.
اولویتهای دانشآموزان در یادگیری:
اغلب دانشآموزان زمانی از مدرسه لذت میبرند که به یادگیری با شیوههای خود تشویق شوند.
آن ها دوست ندارند که معلم مرتباً به آن ها بگوید که چه بکنید، دوست ندارند برای مدت طولانی ساکت نشسته و تنها شنونده باشند. دوست ندارند خودشان به تنهایی کار کنند. دوست ندارند که فقط حقایق مربوط به دانش را حفظ کنند و تکالیف طولانی و تکراری انجام دهند، همچنین دوست ندارند در موقعیتی رقابت کنند که فقط همیشه دو یا سه نفر معینی برنده این رقابت باشند.
آن ها دوستدار صحبت با یکدیگر، کار گروهی، حرکت به اطراف، انجام کارهای خلاق و ثمربخش با دستهای خودشان و کاربر روی پروژهها میباشند.
آن ها تنوع را دوست دارند. از رقابتهای تیمی و گروهی لذت میبرند و همواره میخواهند رکوردهای قبلی را بهبود بخشند.
از کامپیوتر و رسانههایی مثل تلویزیون خوششان میآید. از یادگیری زبانی که موزون، ریتمیک و آهنگین است لذت میبرند. از گفتن و شنیدن داستان ها لذت میبرند. از ایفای نقش و تقلید کردن خوششان میآید. از رقص، کف زدن، موسیقی و فعالیتهای موزون استقبال میکنند.
به دانشآموزان در انتخاب عناوین درسی و فعالیتهایی که به آن علاقهمندند کمک کنید:
به محض آنکه دانشآموزی راه یا شیوه یادگیری خود را انتخاب کند میتواند عناوین مورد علاقه خود را برگزیند.
معلمان از این که کل طرح درس، با واگذاری حق انتخاب به دانشآموزان درهم میریزد و کارشان را دچار مشکل میکند، کمتر به آن ها حق انتخاب میدهند.
در حالی که چنین نیست. دانشآموزان در عین انتخاب میتوانند عناوین معین درسی را دنبال کنند. برای مثال اگر دانشآموزی از خواندن مطلبی درباره گیاهان و چگونگی رشد آن ها اکراه دارد، شما میتوانید به او حق انتخاب بدهید. به طوری که این دانشآموز با کاشت یک دانه از گیاهان بتواند گزارشی درباره رشد گیاه بنویسد.
مثال دیگر این که اگر دانشآموزی خواندن مطالب در باره قسمتهای مختلف اسکلت بدن انسان را دوست ندارد میتوانید او را تشویق نموده تا با یک نرم افزار کامپیوتر این قسمت ها را برای کلاس نمایش دهد.
یکی از روشهای تمرین انتخاب برای دانشآموزان در کلاس تهیه فهرستی از عناوین یک درس است و سپس میتوانید به دانشآموزان بگویید که برحسب میل خود مختارند و میتوانند قسمتی را برگزیده روی آن کار کنند و دریافتهای خود را برای کلاس بگویند. در ضمن میتوانید در کلاس مطرح کنید که برخی از قسمت ها انتخابی نخواهند بود اما برخی قسمتهای دیگر را میتوانند به دلخواه خود برگزینند.
دانش و اطلاعاتی برای آموزش مفید است که یکی از شرایط زیر را دارا باشد:
1: اطلاعات مربوط به یکی از مهارتهای مهم باشد.
2: اطلاعات برای یادگیری مورد درخواست دانشآموزان باشد.
3: اطلاعات از دیدگاه معلم به طور کلی، برای دانشآموزان مفید واقع شود.
4: اطلاعات برای آمادگی امتحان ورودی به کالج یا دانشگاه مورد نیاز باشد. به اعتقاد من، هم بعد کسب دانش (نظری) و هم بعد مهارتآموزی (عملی) هر دو برای دانشآموزان ضروری است. تعلیم و تربیت مستلزم آموزش دانش است، زیرا دانش ما را در ارتباط با جهان، گذشته، آینده و جامعهمان قرار میدهد.
مسلماً آموختن اطلاعات از نوع دانش (دروس نظری) به لذت تجربه هنر، موسیقی و ورزش نخواهد بود و دانشآموزان ممکن است با اشتیاق آن ها را فرا نگیرند و این وظیفه معلم است که دروس نظری را جذابتر و کاراتر نماید. احتمال کمی دارد که دانشآموزان درباره مطالبی همچون جهان، کهکشان، ذرات اتمی و انرژی از معلمان سوال کنند.